معنی فارسی grocerdom

B1

حوزه یا گروه خواربارفروشان و کسب و کارهای مرتبط.

The category or realm of grocery businesses.

example
معنی(example):

او آرزو داشت که به جمع خواربارفروشان بپیوندد.

مثال:

He aspired to belong to the grocerdom.

معنی(example):

جمع خواربارفروشان در سال‌های اخیر تغییرات بسیاری را شاهد بوده است.

مثال:

Grocerdom has seen many changes in recent years.

معنی فارسی کلمه grocerdom

: معنی grocerdom به فارسی

حوزه یا گروه خواربارفروشان و کسب و کارهای مرتبط.