معنی فارسی groceress

B1

زن خواربارفروش، ارائه‌دهنده خدمات قیمت‌ها و تنوع خدمات.

A female grocer, typically running or owning a grocery store.

example
معنی(example):

خواربارفروش برای خدمات عالی به مشتریانش شناخته شده بود.

مثال:

The groceress was known for her excellent customer service.

معنی(example):

او در محله‌اش خواربارفروش موفقی بود.

مثال:

She was a successful groceress in her neighborhood.

معنی فارسی کلمه groceress

: معنی groceress به فارسی

زن خواربارفروش، ارائه‌دهنده خدمات قیمت‌ها و تنوع خدمات.