معنی فارسی groow

B1

صدای عمیق و ناهنجار به ویژه از حیوانات یا اشیاء.

A deep, resonant noise, especially one made by animals or objects.

example
معنی(example):

سگ زمانی که سنجاب را دید یک صدای بلند 'گروو' کشید.

مثال:

The dog let out a loud groow when it saw the squirrel.

معنی(example):

می‌توانستم صدای 'گروو' باد را در بیرون در حین طوفان بشنوم.

مثال:

I could hear the groow of the wind outside during the storm.

معنی فارسی کلمه groow

: معنی groow به فارسی

صدای عمیق و ناهنجار به ویژه از حیوانات یا اشیاء.