معنی فارسی gropingly
B1به طور نامشخص و با احتیاط، به ویژه در حال جستجو یا پیدا کردن چیزی.
In a manner that involves searching or feeling about uncertainly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در تاریکی با دقت دست، به دنبال عینکش گشت.
مثال:
She reached out gropingly in the dark for her glasses.
معنی(example):
کودک خردسال با احتیاط در اتاق قدم زد و از قدمهایش مطمئن نبود.
مثال:
The toddler walked gropingly across the room, unsure of his steps.
معنی فارسی کلمه gropingly
:
به طور نامشخص و با احتیاط، به ویژه در حال جستجو یا پیدا کردن چیزی.