معنی فارسی groundedness
B2واقعبینی، حالت یا کیفیت داشتن استدلال و تفکر بر اساس واقعیتها.
The quality of being grounded; having a sensible and realistic view.
- NOUN
example
معنی(example):
واقعبینی او به او کمک کرد در طول بحران آرام بماند.
مثال:
Her groundedness helped her stay calm during the crisis.
معنی(example):
واقعبینی شرکت در اخلاقیات اعتماد را با مشتریان ایجاد میکند.
مثال:
The company's groundedness in ethics builds trust with clients.
معنی فارسی کلمه groundedness
:
واقعبینی، حالت یا کیفیت داشتن استدلال و تفکر بر اساس واقعیتها.