معنی فارسی groundedly

B1

به صورت واقع‌بینانه و معقول، به دور از خیالبافی یا نظرهای غیرعملی.

In a way that is sensible and well-balanced.

example
معنی(example):

او به مسئله با واقع‌بینی نزدیک شد و بر حقایق تمرکز کرد.

مثال:

She approached the problem groundedly, focusing on the facts.

معنی(example):

نصیحت ارائه شده به طور واقع‌بینانه عملی و قابل اجرا بود.

مثال:

The advice given was groundedly practical and applicable.

معنی فارسی کلمه groundedly

: معنی groundedly به فارسی

به صورت واقع‌بینانه و معقول، به دور از خیالبافی یا نظرهای غیرعملی.