معنی فارسی groundwards

B1

حرکتی به سمت زمین، به سوی سطح زمین.

Moving in the direction of the ground.

example
معنی(example):

او به سمت زمین نگاه کرد تا ببیند آیا چیزی روی کف است.

مثال:

She looked groundwards to see if anything was on the floor.

معنی(example):

صخره‌نورد به آرامی به سمت زمین در شیب سنگی حرکت کرد.

مثال:

The climber carefully edged groundwards on the rocky slope.

معنی فارسی کلمه groundwards

: معنی groundwards به فارسی

حرکتی به سمت زمین، به سوی سطح زمین.