معنی فارسی grumblier
B2مقایسه کردن میزان نارضایتی فرد به نسبت دیگر زمانها.
More inclined to complain than usual
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Given to grumbling
example
معنی(example):
او امروز نسبت به همیشه نارضایتی بیشتری دارد.
مثال:
He is grumblier than ever today.
معنی(example):
آب و هوا او را نسبت به معمول بیشتر نارضایتی میکند.
مثال:
The weather makes her grumblier than usual.
معنی فارسی کلمه grumblier
:
مقایسه کردن میزان نارضایتی فرد به نسبت دیگر زمانها.