معنی فارسی grumes

B1

دانه‌های کوچک یا باقی‌مانده‌ای که ممکن است در زمان خوردن به جا بمانند.

Small scraps or bits left after eating

noun
معنی(noun):

A thick semisolid

معنی(noun):

A clot (of blood)

example
معنی(example):

دانه‌های باقی‌مانده روی میز خورده نشدند.

مثال:

The grumes left on the table were not eaten.

معنی(example):

او دانه‌های باقی‌مانده را در ته شیشه پیدا کرد.

مثال:

He found grumes in the bottom of the jar.

معنی فارسی کلمه grumes

: معنی grumes به فارسی

دانه‌های کوچک یا باقی‌مانده‌ای که ممکن است در زمان خوردن به جا بمانند.