معنی فارسی grumbliest

B2

بیشترین میزان نارضایتی را به صورت مقایسه با سایرین نشان می‌دهد.

The most inclined to complain or express dissatisfaction

adjective
معنی(adjective):

Given to grumbling

example
معنی(example):

او نارضایتی‌ترین فرد در اتاق بود.

مثال:

He was the grumbliest person in the room.

معنی(example):

در روزهای بارانی، او می‌تواند نارضایتی‌ترین فرد از همه باشد.

مثال:

On rainy days, she can be the grumbliest of them all.

معنی فارسی کلمه grumbliest

: معنی grumbliest به فارسی

بیشترین میزان نارضایتی را به صورت مقایسه با سایرین نشان می‌دهد.