معنی فارسی grummel
B1به کمصدا یا به طعنه شکایت کردن.
To complain in a low voice or in a sulky manner.
- VERB
example
معنی(example):
او اغلب درباره سیاستهای قدیمی شکایت میکرد.
مثال:
He would often grummel about the old policies.
معنی(example):
شکایت کردن به آرامی به معنای اعلام ناراحتی است.
مثال:
To grummel is to express dissatisfaction in a low voice.
معنی فارسی کلمه grummel
:
به کمصدا یا به طعنه شکایت کردن.