معنی فارسی grummels
B1اشیائی که به عنوان لوازم سرگرمی یا بازی شناخته میشوند.
Items used in games or playful activities.
- NOUN
example
معنی(example):
کودکان عاشق گراملهایی بودند که در باغ پیدا کردند.
مثال:
The children loved the grummels they found in the garden.
معنی(example):
گراملها میتوانند در بازیها و فعالیتهای مختلف استفاده شوند.
مثال:
Grummels can be used in various games and activities.
معنی فارسی کلمه grummels
:
اشیائی که به عنوان لوازم سرگرمی یا بازی شناخته میشوند.