معنی فارسی guardianess
B1نگهبان زن، زنی که به عنوان سرپرست یا محافظ عمل میکند، به ویژه در داستانها یا افسانهها.
A female guardian, often depicted in stories as a protector.
- NOUN
example
معنی(example):
نگهبان زن با دقت زیادی بر بچهها نظارت میکرد.
مثال:
The guardianess watched over the children with great care.
معنی(example):
در داستان، نگهبان زن موجودی جادویی بود که از دهکده محافظت میکرد.
مثال:
In the story, the guardianess was a magical being who protected the village.
معنی فارسی کلمه guardianess
:
نگهبان زن، زنی که به عنوان سرپرست یا محافظ عمل میکند، به ویژه در داستانها یا افسانهها.