معنی فارسی guardless
B1بینگهبان، وضعیتی که در آن فرد یا چیز بدون حفاظت یا نگهبانی است.
Without a guard or protector.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خانه بینگهبان ایستاده بود و از نفوذگران محافظت نمیشد.
مثال:
The house stood guardless, unprotected from intruders.
معنی(example):
احساس بینگهبانی کرد و اهمیت داشتن حمایت را درک کرد.
مثال:
Feeling guardless, he realized the importance of having support.
معنی فارسی کلمه guardless
:
بینگهبان، وضعیتی که در آن فرد یا چیز بدون حفاظت یا نگهبانی است.