معنی فارسی gurle

B1

گفتن یا انجام کاری به شکلی که آرامش‌شان را از دست ندهند یا در موقعیتی خاص حضور داشته باشند.

To proceed in a manner that maintains a sense of ease and grace, often in a challenging situation.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که به شیوه gurle کار دشوار را انجام دهد.

مثال:

She decided to gurle her way through the difficult task.

معنی(example):

او تلاش کرد تا استدلال‌های خود را در مناظره gurle کند.

مثال:

He attempted to gurle his arguments in the debate.

معنی فارسی کلمه gurle

: معنی gurle به فارسی

گفتن یا انجام کاری به شکلی که آرامش‌شان را از دست ندهند یا در موقعیتی خاص حضور داشته باشند.