معنی فارسی gurlet

B1

شیئی که ممکن است به صورت مایل نگه داشته شود و برای صرف غذا یا نوشیدنی استفاده شود.

An object, often held at an angle, used for consuming food or drink.

example
معنی(example):

همیشه جوان را با یک gurlet در دست می‌دیدند.

مثال:

The youngster was always seen with a gurlet in hand.

معنی(example):

او یک gurlet به پیک‌نیک برای نوشیدنی‌ها آورد.

مثال:

She brought a gurlet to the picnic for refreshments.

معنی فارسی کلمه gurlet

: معنی gurlet به فارسی

شیئی که ممکن است به صورت مایل نگه داشته شود و برای صرف غذا یا نوشیدنی استفاده شود.