معنی فارسی gyroidally

B1

به شیوه‌ای که به شکل گایروئید باشد، کاربردی که به روش گایروئید مرتبط است.

In a manner that is characterized by the properties of a gyroid.

example
معنی(example):

سطح به صورت گایروئیدالی طراحی شده بود تا زیبایی را افزایش دهد.

مثال:

The surface was designed gyroidally to enhance aesthetics.

معنی(example):

هنرمند به شکل گایروئیدالی به مجسمه نزدیک شد و بر روی فرم‌های سیال تمرکز کرد.

مثال:

The artist approached the sculpture gyroidally, focusing on fluid forms.

معنی فارسی کلمه gyroidally

:

به شیوه‌ای که به شکل گایروئید باشد، کاربردی که به روش گایروئید مرتبط است.