معنی فارسی halfcocked

B1

وضعیتی که در آن فرد به طور ناقص و غیرجدی در یک موقعیت قرار دارد.

In a state of being unprepared or incomplete, often leading to subpar outcomes.

example
معنی(example):

نگرش نیمه‌نرم او به درگیری‌های غیرضروری منجر شد.

مثال:

His halfcocked attitude led to unnecessary conflicts.

معنی(example):

نیمه‌نرم بودن در مذاکرات می‌تواند روابط را خراب کند.

مثال:

Being halfcocked in negotiations can ruin relationships.

معنی فارسی کلمه halfcocked

: معنی halfcocked به فارسی

وضعیتی که در آن فرد به طور ناقص و غیرجدی در یک موقعیت قرار دارد.