معنی فارسی halfly

B1

به طور نیمه یا ناقص، به طور کامل انجام نشده است.

In a partial or incomplete manner.

example
معنی(example):

او در طول ارائه نیمه‌صحبت کرد.

مثال:

She spoke halfly during the presentation.

معنی(example):

او به موضوع نیمه‌کار پرداخت بدون توضیح کامل.

مثال:

He approached the topic halfly without full explanation.

معنی فارسی کلمه halfly

: معنی halfly به فارسی

به طور نیمه یا ناقص، به طور کامل انجام نشده است.