معنی فارسی hallucined

B1

توهم‌زده، حالتی که در آن فرد چیزهایی را می‌بیند یا می‌شنود که واقعی نیستند.

To have experienced a hallucination.

example
معنی(example):

او پس از مصرف دارو توهم زد.

مثال:

He hallucinined after taking the medication.

معنی(example):

بیمار به دلیل خستگی شدید توهم زد.

مثال:

The patient hallucined due to extreme fatigue.

معنی فارسی کلمه hallucined

: معنی hallucined به فارسی

توهم‌زده، حالتی که در آن فرد چیزهایی را می‌بیند یا می‌شنود که واقعی نیستند.