معنی فارسی handlike

B1

چیزی که به دست شباهت دارد اما واقعاً دست نیست.

Something that resembles a hand in shape or function.

example
معنی(example):

این موجود زائده‌های شبیه دست داشت.

مثال:

The creature had handlike appendages.

معنی(example):

مجسمه‌های او اغلب شامل اشکالی شبیه به دست هستند.

مثال:

Her sculptures often feature handlike forms.

معنی فارسی کلمه handlike

: معنی handlike به فارسی

چیزی که به دست شباهت دارد اما واقعاً دست نیست.