معنی فارسی handleless
B2چیزی بدون دسته، که ممکن است دشوارتر برای استفاده باشد.
Something that lacks a handle or grip.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی جدید خلاقانه بود اما بدون دسته بود.
مثال:
The new design was creative but handleless.
معنی(example):
کشوهای بدون دسته ظاهری شیک و مدرن دارند.
مثال:
The handleless drawers look sleek and modern.
معنی فارسی کلمه handleless
:
چیزی بدون دسته، که ممکن است دشوارتر برای استفاده باشد.