معنی فارسی hardbody

B2

به فردی اطلاق می‌شود که دارای بدن عضلانی و متناسب است.

An individual who has a muscular and well-defined physique.

noun
معنی(noun):

An attractive body enhanced through weightlifting.

example
معنی(example):

او به خاطر سال‌ها ورزش بدنی گوشتی دارد.

مثال:

She has a hardbody from years of exercising.

معنی(example):

این صنعت اغلب نیاز به ظاهری بدنی را تأکید می‌کند.

مثال:

The industry often emphasizes the need for a hardbody look.

معنی فارسی کلمه hardbody

: معنی hardbody به فارسی

به فردی اطلاق می‌شود که دارای بدن عضلانی و متناسب است.