معنی فارسی hatlessness

B1

وضعیتی که فرد بدون کلاه است.

The state of being without a hat.

example
معنی(example):

بدون کلاهی او در هوای آفتابی احساس ناراحتی می‌کرد.

مثال:

His hatlessness in the sunny weather made him uncomfortable.

معنی(example):

بدون کلاه بودن می‌تواند به سوختگی پوست سر منجر شود.

مثال:

Hatlessness can lead to sunburn on the scalp.

معنی فارسی کلمه hatlessness

: معنی hatlessness به فارسی

وضعیتی که فرد بدون کلاه است.