معنی فارسی have blood on one's hands
B1به معنای احساس گناه یا مسئولیت در قبال عمل منفی یا آسیب‌زایی.
To have guilt or responsibility for a wrongdoing or harmful action.
- verb
verb
معنی(verb):
To be responsible for a violent act.
example
معنی(example):
اگر دروغ بگویی، ممکن است احساس کنی که خون بر دستانت است.
مثال:
If you lie, you might feel like you have blood on your hands.
معنی(example):
او بعد از گرفتن آن تصمیم احساس می‌کند خون بر دستانش است.
مثال:
He feels he has blood on his hands after making that decision.
معنی فارسی کلمه have blood on one's hands
:به معنای احساس گناه یا مسئولیت در قبال عمل منفی یا آسیب‌زایی.
