معنی فارسی headkerchief
B1دستمالی که معمولاً بر روی سر یا گردن قرار میگیرد و میتواند برای جلوگیری از عرق یا محافظت از آفتاب استفاده شود.
A piece of cloth worn on the head, often for covering or protection.
- NOUN
example
معنی(example):
او پیشانیاش را با یک دستمال سر خشک کرد.
مثال:
He wiped his brow with a headkerchief.
معنی(example):
دستمال سر برای محافظت از آفتاب به دور سرش گره زده شده بود.
مثال:
The headkerchief was tied around her head for protection from the sun.
معنی فارسی کلمه headkerchief
:
دستمالی که معمولاً بر روی سر یا گردن قرار میگیرد و میتواند برای جلوگیری از عرق یا محافظت از آفتاب استفاده شود.