معنی فارسی headlike

B1

شبیه به سر، توصیفی برای چیزی که ظاهری مشابه با سر دارد.

Having characteristics or features that resemble a head.

example
معنی(example):

این مجسمه شکلی شبیه سر داشت که توجه مرا جلب کرد.

مثال:

The sculpture had a headlike shape that drew my attention.

معنی(example):

ویژگی‌های شبیه سر این موجود غیرمعمول و جذاب بودند.

مثال:

The creature's headlike features were unusual and captivating.

معنی فارسی کلمه headlike

: معنی headlike به فارسی

شبیه به سر، توصیفی برای چیزی که ظاهری مشابه با سر دارد.