معنی فارسی headliked
B1پسندیدن یا قبول کردن چیزی، خصوصاً در مورد ایدهها و پیشنهادات.
Liked or found approval in a particular idea or suggestion.
- VERB
example
معنی(example):
او ایده شروع یک پروژه جدید را پسندید.
مثال:
He headliked the idea of starting a new project.
معنی(example):
او همیشه پیشنهادهایی که شامل کار گروهی بودند را پسندید.
مثال:
She always headliked suggestions that involved teamwork.
معنی فارسی کلمه headliked
:
پسندیدن یا قبول کردن چیزی، خصوصاً در مورد ایدهها و پیشنهادات.