معنی فارسی headsquare
B2مکانی مرکزی در یک شهر یا روستا که معمولاً برای تجمعات استفاده میشود.
An open area in a town or city, usually where people gather.
- noun
noun
معنی(noun):
A headscarf.
example
معنی(example):
میدان مرکزی اغلب محل تجمع است.
مثال:
The headsquare is often a gathering place.
معنی(example):
آنها یک جشن در میدان مرکزی برگزار کردند.
مثال:
They held a festival at the headsquare.
معنی فارسی کلمه headsquare
:
مکانی مرکزی در یک شهر یا روستا که معمولاً برای تجمعات استفاده میشود.