معنی فارسی headstay
B2سیم یا کابل که دکل کشتی را در جای خود نگه میدارد.
A stay cable that supports the mast of a sailing boat.
- NOUN
example
معنی(example):
هد استی کمک میکند تا دکل عمود بماند.
مثال:
The headstay helps keep the mast upright.
معنی(example):
در حین قایقرانی، هد استی را از نظر تنش بررسی کنید.
مثال:
During sailing, check the headstay for tension.
معنی فارسی کلمه headstay
:
سیم یا کابل که دکل کشتی را در جای خود نگه میدارد.