معنی فارسی heartsomely

B1

به طور دلپذیر، با ایجاد احساسات مثبت و گرم.

In a manner that is warm-hearted and uplifting.

example
معنی(example):

او به طور دلپذیر درباره دوران کودکی‌اش صحبت کرد.

مثال:

She spoke heartsomely about her childhood.

معنی(example):

هنرمند به شکل دلپذیری نقاشی کرد و جوهره عشق را به تصویر کشید.

مثال:

The artist painted heartsomely, capturing the essence of love.

معنی فارسی کلمه heartsomely

: معنی heartsomely به فارسی

به طور دلپذیر، با ایجاد احساسات مثبت و گرم.