معنی فارسی heartsomeness
B1ویژگی یا حالت دلپذیر بودن، احساسات مثبت برانگیختن.
The quality of being warm-hearted or kind.
- NOUN
example
معنی(example):
دلپذیری کلمات او بر همه حاضر در اتاق تأثیر گذاشت.
مثال:
The heartsomeness of her words touched everyone in the room.
معنی(example):
در این نقاشی نوعی دلپذیری خاص وجود دارد.
مثال:
There is a special heartsomeness in this painting.
معنی فارسی کلمه heartsomeness
:
ویژگی یا حالت دلپذیر بودن، احساسات مثبت برانگیختن.