معنی فارسی hepatectomized

B2

هپاتکتومی‌ شده، به بافتی اطلاق می‌شود که از کبد خارج شده است.

Describing liver tissue that has been surgically removed.

example
معنی(example):

بافت‌های هپاتکتومی شده بیمار نیاز به نظارت دقیق داشت.

مثال:

The patient had hepatectomized tissue that needed close monitoring.

معنی(example):

پس از هپاتکتومی، کبد ممکن است به مرور زمان بازسازی شود.

مثال:

Once hepatectomized, the liver may regenerate over time.

معنی فارسی کلمه hepatectomized

: معنی hepatectomized به فارسی

هپاتکتومی‌ شده، به بافتی اطلاق می‌شود که از کبد خارج شده است.