معنی فارسی highhandedly
B2های هندلی، به معنی اقتداری و خودرأیانه عمل کردن، به طوری که نظرات یا احساسات دیگران در نظر گرفته نشود.
Acting in an arrogant or domineering manner without regard for others.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز خودرأیانهای تصمیم به پروژه گرفت بدون اینکه با کسی مشورت کند.
مثال:
He highhandedly decided the project without consulting anyone.
معنی(example):
او تمایل دارد به طرز خودرأیانهای عمل کند و نظرات دیگران را نادیده بگیرد.
مثال:
She tends to act highhandedly, disregarding others' opinions.
معنی فارسی کلمه highhandedly
:
های هندلی، به معنی اقتداری و خودرأیانه عمل کردن، به طوری که نظرات یا احساسات دیگران در نظر گرفته نشود.