معنی فارسی hilloing
B1فعل به معنای گذراندن وقت به شکلی شاد و راحت در طبیعت.
The act of playing or moving around in a pleasant environment.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تمام بعدازظهر در پارک هیلویید.
مثال:
They were hilloing around the park all afternoon.
معنی(example):
من عاشق هیلویید در روزهای خوب آب و هوایی هستم.
مثال:
I love hilloing when the weather is nice.
معنی فارسی کلمه hilloing
:
فعل به معنای گذراندن وقت به شکلی شاد و راحت در طبیعت.