معنی فارسی hinderlings

B2

افرادی که به نوعی مانع پیشرفت یا فعالیت می‌شوند.

Individuals who hinder or obstruct others, often seen as a burden.

example
معنی(example):

بزرگترها بچه‌های کوچکتر را به عنوان تنها موانع می‌دیدند.

مثال:

The adults viewed the younger children as mere hinderlings.

معنی(example):

بسیاری در گروه به حامیان به عنوان حواس‌پرتی نگاه می‌کنند.

مثال:

Many view the hinderlings in the group as a distraction.

معنی فارسی کلمه hinderlings

: معنی hinderlings به فارسی

افرادی که به نوعی مانع پیشرفت یا فعالیت می‌شوند.