معنی فارسی homelily
B1به شکلی دوستانه و راحت اشاره دارد.
In a way that is comfortable and homely.
- ADVERB
example
معنی(example):
او برای گردهمایی خانوادگی غیررسمی به صورت راحت لباس پوشیده بود.
مثال:
She dressed homelily for the relaxed family gathering.
معنی(example):
جو راحت و دوستانه باعث شد همه احساس راحتی کنند.
مثال:
The homelily atmosphere made everyone feel at ease.
معنی فارسی کلمه homelily
:
به شکلی دوستانه و راحت اشاره دارد.