معنی فارسی homeling
B1شخصی که به خانه و خانواده خود وابسته است و حس تعلق به آنها دارد.
A person who is very attached to their home or familial roots.
- NOUN
example
معنی(example):
فرزند خانه هیجانزده بود که به محیط آشنا بازگردد.
مثال:
The homeling was excited to return to its familiar surroundings.
معنی(example):
به عنوان یک فرزند خانه، او همیشه ارتباط قویای با زادگاهش احساس میکرد.
مثال:
As a homeling, he always felt a strong connection to his hometown.
معنی فارسی کلمه homeling
:
شخصی که به خانه و خانواده خود وابسته است و حس تعلق به آنها دارد.