معنی فارسی householdership

B1

وضعیت یا مقام کسی که مسئولیت یک خانه را بر عهده دارد.

The state or position of being in charge of a household.

example
معنی(example):

او با خروج والدینش به مدیریت خانه پرداخت.

مثال:

He took on householdership when his parents moved out.

معنی(example):

مدیریت خانه نیاز به مسئولیت و سازماندهی دارد.

مثال:

Householdership requires responsibility and organization.

معنی فارسی کلمه householdership

: معنی householdership به فارسی

وضعیت یا مقام کسی که مسئولیت یک خانه را بر عهده دارد.