معنی فارسی householding

B1

عملیات و کارهایی که در مدیریت یک خانه انجام می‌شود.

The act of managing a household and its daily operations.

example
معنی(example):

مدیریت خانه با ابزارهای جدید بودجه‌گذاری راحت‌تر شد.

مثال:

Householding became easier with the new budgeting tools.

معنی(example):

او از مدیریت خانه لذت می‌برد زیرا به او اجازه می‌دهد زمان خود را به طور مؤثر مدیریت کند.

مثال:

She enjoys householding as it allows her to manage her time effectively.

معنی فارسی کلمه householding

: معنی householding به فارسی

عملیات و کارهایی که در مدیریت یک خانه انجام می‌شود.