معنی فارسی houseward
B1به سمت خانه، در مسیر بازگشت به منزل.
In the direction of home; towards one's residence.
- ADVERB
example
معنی(example):
خانواده به سمت خانه حرکت کردند تا به محل کار خود نزدیکتر شوند.
مثال:
The family moved houseward to be closer to their jobs.
معنی(example):
آنها هر آخر هفته به سمت خانه سفر کردند تا از استراحت لذت ببرند.
مثال:
They traveled houseward every weekend to enjoy some rest.
معنی فارسی کلمه houseward
:
به سمت خانه، در مسیر بازگشت به منزل.