معنی فارسی housewarm
B1جشنی برای مهمانی دوستانه در خانه جدید، به معناي گرما بخشيدن به خانه.
To celebrate moving into a new home with a gathering or party.
- VERB
example
معنی(example):
ما برنامهریزی کردهایم که آخر هفته آینده خانهمان را گرم کنیم.
مثال:
We plan to housewarm our new apartment next weekend.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند با یک گردهمایی کوچک خانهشان را گرم کنند.
مثال:
They decided to housewarm with a small get-together.
معنی فارسی کلمه housewarm
:
جشنی برای مهمانی دوستانه در خانه جدید، به معناي گرما بخشيدن به خانه.