معنی فارسی housewifery
B1عمل یا شیوهی خانهداری.
The art or practice of managing a household.
- NOUN
example
معنی(example):
او با اختصاص زمان زیاد به خانهداری مشغول است.
مثال:
She practices housewifery with great dedication.
معنی(example):
خانهداری شامل مجموعهای از کارهای خانگی است.
مثال:
Housewifery involves a range of domestic tasks.
معنی فارسی کلمه housewifery
:
عمل یا شیوهی خانهداری.