معنی فارسی housewifeship

B1

وضعیت یا ویژگی‌های مربوط به نقش یک همسر.

The state of being a housewife.

example
معنی(example):

خانه‌داری او قابل تحسین است زیرا او به خوبی کار و خانه را مدیریت می‌کند.

مثال:

Her housewifeship is admirable as she balances work and home.

معنی(example):

انتظارات از خانه‌داری در طول سال‌ها تغییر کرده است.

مثال:

The expectations of housewifeship have changed over the years.

معنی فارسی کلمه housewifeship

: معنی housewifeship به فارسی

وضعیت یا ویژگی‌های مربوط به نقش یک همسر.