معنی فارسی huggermuggery
B1حالت گیجی، تلاطم و بینظمی که در آن همه چیز مبهم و نامشخص است.
A state of confusion or disorder.
- NOUN
example
معنی(example):
دستکاریهای سیاستمداران رأیدهندگان را گیج کرد.
مثال:
The huggermuggery of the politicians confused the voters.
معنی(example):
در حالت عدم شفافیت، هیچ چیزی واضح به نظر نمیرسید.
مثال:
In a state of huggermuggery, nothing seemed clear.
معنی فارسی کلمه huggermuggery
:
حالت گیجی، تلاطم و بینظمی که در آن همه چیز مبهم و نامشخص است.