معنی فارسی hulkily
B1بهطور هولکی، به رفتار یا حرکات فردی اشاره دارد که نشان از بزرگی و قدرت میدهد.
In a way that is large, bulky, and powerful, often suggesting dominance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور هولکی در اتاق حرکت کرد.
مثال:
He moved hulkingly across the room.
معنی(example):
او بهطور هولکی اشاره کرد و اندازهاش را برای تأکید اغراق کرد.
مثال:
She gestured hulkingly, exaggerating her size for emphasis.
معنی فارسی کلمه hulkily
:
بهطور هولکی، به رفتار یا حرکات فردی اشاره دارد که نشان از بزرگی و قدرت میدهد.