معنی فارسی humblingly
B1بهطرز تواضعآمیز، به شکل و حالتی که فرد را به تفکر وا دارد.
In a way that makes one feel less important or proud; humbling.
- ADVERB
example
معنی(example):
این تجربه بهطرزی فروتنانه تغییرات زیادی برای تیم به ارمغان آورد.
مثال:
The experience was humblingly transformative for the team.
معنی(example):
او بهطرز فروتنانهای اشتباهاتش را در طول جلسه پذیرفت.
مثال:
He humblingly accepted his mistakes during the meeting.
معنی فارسی کلمه humblingly
:
بهطرز تواضعآمیز، به شکل و حالتی که فرد را به تفکر وا دارد.