معنی فارسی huntedly

B1

به حالت شکارشده یا در حال شکار اشاره دارد، معمولاً با حسی از احتیاط و ترس.

In a manner that suggests being hunted or pursued.

example
معنی(example):

غذای شکارچی به آرامی در جنگل حرکت کرد.

مثال:

The prey moved huntedly through the forest.

معنی(example):

او به آرامی راه می‌رفت، از خطرات اطرافش آگاه بود.

مثال:

He walked huntedly, aware of the danger around him.

معنی فارسی کلمه huntedly

: معنی huntedly به فارسی

به حالت شکارشده یا در حال شکار اشاره دارد، معمولاً با حسی از احتیاط و ترس.