معنی فارسی ice fog

B2

پدیده‌ای جوی که شامل ذرات یخ معلق در هوا می‌شود و ممکن است با دید ضعیف همراه باشد.

A weather phenomenon involving suspended ice crystals in the air, reducing visibility.

noun
معنی(noun):

A dense fog that consists of fine particles of ice.

example
معنی(example):

مه یخ‌زده می‌تواند رانندگی را بسیار چالش‌برانگیز کند.

مثال:

Ice fog can make driving very challenging.

معنی(example):

در زمستان، ما اغلب مه یخ‌زده را در کوه‌ها می‌بینیم.

مثال:

In winter, we often see ice fog in the mountains.

معنی فارسی کلمه ice fog

: معنی ice fog به فارسی

پدیده‌ای جوی که شامل ذرات یخ معلق در هوا می‌شود و ممکن است با دید ضعیف همراه باشد.