معنی فارسی ice-fishing

B2

عمل ماهی‌گیری در سطح یخ زده آب‌ها به ویژه در فصول سرد.

The act of fishing through a hole in the ice on a frozen body of water.

example
معنی(example):

ما آخر هفته گذشته به ماهی‌گیری روی یخ در دریاچه رفتیم.

مثال:

We went ice-fishing on the lake last weekend.

معنی(example):

ماهی‌گیری روی یخ به تجهیزات خاصی نیاز دارد.

مثال:

Ice-fishing requires special equipment.

معنی فارسی کلمه ice-fishing

: معنی ice-fishing به فارسی

عمل ماهی‌گیری در سطح یخ زده آب‌ها به ویژه در فصول سرد.